در چنين روزى حضرت حوراء انسيه عذراء بتول ام‏ابيها حضرت فاطمه زهرا عليها السلام در سال پنجم بعثت در مكه مكرمه به دنيا آمد.(1) بنابر قولى ولادت حضرت در دهم جمادى الآخر است.(2)
 
  انعقاد نطفه فاطمه‏ عليها السلام(3)
 داستان انعقاد نطفه حضرت فاطمه زهرا عليها السلام مراحلى دارد كه ذيلاً خلاصه آن آورده مى‏شود:
 1. در شب معراج، خداوند سيبى به پيامبر صلى الله عليه و آله هديه داد كه از عظمت خلقت و بوى و رنگ و زيبايى آن ملائكه تعجب كردند. خداوند امر فرمود تا پيامبر صلى الله عليه و آله آن را ميل كند. هنگامى كه آن سيب را شكافت، نورى از آن درخشيد. جبرئيل گفت: بخور يا رسول‏اللَّه، كه اين نور منصوره فاطمه، دخترى است كه از صلب تو خارج مى‏شود.(4) در بعضى روايات است كه از رطب بهشتى هم خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله ميل فرمودند.(5)
 
 2. در 10 شعبان سال چهارم جبرئيل‏ عليه السلام بر پيامبر صلى الله عليه و آله در ابطح نازل شد و فرمان كناره‏گيرى از حضرت خديجه ‏عليها السلام را به مدت 40 روز -به عنوان مقدمه حمل حضرت زهرا عليها السلام- ابلاغ فرمود.(6)
 با اينكه آن حضرت علاقه وافرى به خديجه‏ عليها السلام داشت و اين كار براى آن حضرت پر مشقت بود، ولى براى خديجه‏ عليها السلام پيغام داد كه مدتى به منزل نمى‏آيم و به منزل فاطمة بنت اسد عليها السلام مى‏روم. شبها در را ببند و در بستر آسايش كن.
 
 پيامبر صلى الله عليه و آله شبها به منزل فاطمة بنت اسد عليها السلام مى‏آمد. هر شب هنگام افطار، خرما و انگور و غذاى بهشتى مى‏آوردند. با آب بهشتى و حوله دست آن حضرت را شسته و تميز مى‏كردند. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام حسب دستور پيامبر صلى الله عليه و آله جلو در مى‏نشست كه كسى نيايد و در آن غذا با پيامبر صلى الله عليه و آله شريك شود. در شب چهلم دستور رسيد به خانه خديجه‏ عليها السلام برو كه خداوند به خود سوگند خورده كه امشب از صلب تو ذريه پاك و طيّبه‏اى بيافريند. حضرت از جا برخاسته و به منزل خديجه‏ عليها السلام آمدند.
 
 حضرت خديجه ‏عليها السلام مى‏فرمايد: سوگند به آن كسى كه آسمان را برافراشته و آب را از زمين جوشانيده، حضرت از من دور نشده بود كه سنگينى وجود فاطمه ‏عليها السلام را در خود احساس كردم.(7)
 
 دوران باردارى خديجه‏ عليها السلام
 هنگامى كه حضرت خديجه ‏عليها السلام دوران آبستنى خود را مى‏گذراند، حضرت فاطمه ‏عليها السلام از داخل شكم با مادر صحبت مى‏فرمود، و او را دلدارى مى‏داد و به صبر و پايدارى دعوت مى‏فرمود.
 
 پيامبر صلى الله عليه و آله به خديجه ‏عليها السلام فرمودند: «جبرئيل به من بشارت داد كه اين مولود دختر است، و او موجودى پاك و با بركت است. خداوند متعال نسل و ذريه مرا از او قرار مى‏دهد، و از نسل او امامانى در امت قرار خواهد داد كه بعد از پايان يافتن وحى او، جانشينانش در روى زمين باشند».
 
 هنگام ظاهر شدن آثار وضع حمل، سراغ زنان قريش فرستادند، ولى كسى براى كمك نيامد، چه اينكه آنها راضى به ازدواج حضرت خديجه‏ عليها السلام با پيامبر صلى الله عليه و آله نبودند، و خديجه ‏عليها السلام از اين برخورد آنها غمناك شد.
 
 در همين حال چهار زن بلند بالا كه شبيه زنان بنى‏هاشم بودند بر او وارد شدند. يكى از آنان به او گفت: «اى خديجه، غمگين مباش كه ما فرستادگان پروردگار تو هستيم. ما خواهران توايم، من ساره هستم، و اين آسيه دختر مزاحم و همنشين تو در بهشت و اين مريم دختر عمران و اين صفوراء دختر شعيب است. خداوند ما را نزد تو فرستاده تا در كارهاى مربوط به زنان به تو كمك كنيم».(8) يكى از آنان در سمت راست او، و ديگرى در سمت چپش، و سومى پيش روى آن حضرت، و چهارمى پشت سر او نشستند.
 
 فاطمه ‏عليها السلام به دنيا آمد
 عُليا مخدره خديجه كبرى‏ عليها السلام، حضرت فاطمه زهرا عليها السلام را پاك و پاكيزه بر زمين نهاد. در اين هنگام نورى از وجودش درخشيد كه تمام خانه‏هاى مكه را روشن كرد، و اين نور در شرق و غرب درخشش نمود. بانويى كه پيش روى خديجه ‏عليها السلام بود، حضرت فاطمه‏ عليها السلام را برداشت و با آب كوثر شستشو داد، و پارچه سفيدى كه از شير سفيدتر و از مشك و عنبر خوشبوتر بود بيرون آورد. يكى را بر بدن او پيچيده و ديگرى را بر سرش انداخت و سپس از او خواست كه سخن بگويد.
 
 حضرت فاطمه‏ عليها السلام لب به سخن گشود، و فرمود: «اشهد ان لا اله الا اللَّه، و ان أبى رسول اللَّه سيد الانبياء و ان بَعلى سيد الاوصياء و ان ولدى سيد الأسباط»: «گواهى مى‏دهم كه جز اللَّه خدايى نيست، و پدرم فرستاده خدا و سرور پيامبران است، و شوهرم سرور جانشينان و فرزندانم آقاى نوادگان و اسباط هستند».
 
 بعد بر يكايك آنان سلام كرده و هر يك را به اسم صدا زد. آنان بر چهره او تبسم كردند، و حور العين و بهشتيان يكديگر را به ولادت حضرت فاطمه ‏عليها السلام بشارت دادند. در آسمان نورى درخشان پديد آمد كه ملائكه تا آن روز چنان نورى را نديده بودند، و لذا نام حضرت را «زهرا» گذاشتند. بانويى كه پيش روى خديجه‏ عليها السلام نشسته بود، به خديجه‏ عليها السلام گفت: «او را پاك و پاكيزه و آراسته و با بركت در برگير، كه در نسل و ذريه‏اش بركت قرار داده شده است».
 
 خديجه‏ عليها السلام، حضرت را با شادى و خشنودى از دست او گرفته، و سينه در دهانش گذارده و دهان او را پر از شير كرد، و اين گونه بود كه فاطمه ‏عليها السلام رشد جسمى خود را آغاز كرد.(9)

 

---------------------------------------------
1) كافى: ج 1 ص 381. اعلام الورى: ج 1 ص 290. تاريخ الائمةعليهم السلام: ص 6. كشف الغمة: ج 1 ص 449 . فيض العلام: ص273. العدد القوية: ص 219. مصباح كفعمى: ج 2 ص 597 . مصباح المتهجد: ص 732. بحار الانوار: ج 95 ص 196، ج 97 ص 199. عوالم العلوم ج سيدة النساء فاطمة الزهراء عليها السلام: ج 1 ص 67 - 66. رياحين الشريعة: ج 1 ص 59 . بحار الانوار: ج 43 ص 19 - 17  14  10. مستدرك سفينة البحار: ج 2 ص 85 .
2) بحار الانوار: ج 97 ص 202.
3) به برخى از منابع مربوط به انعقاد نطفه حضرت زهرا عليها السلام اشاره مى‏شود:
    امام سجاد عليه السلام: بحار الانوار: ج 42 ص 18. تفسير فرات كوفى: ص 322 - 321.
    امام صادق ‏عليه السلام: بحار الانوار: ج 8 ص 120، ج 18 ص 364، ج 42 ص 42 . معانى‏الاخبار: ص 396. ذخائر العقبى: ص 36. تفسير برهان: ج 2 ص 292.
    امام رضا عليه السلام: بحار الانوار: ج 8 ص 119، ج 4 ص 4 - 2 . توحيد صدوق: ص 118. امالى صدوق: ص 373. عوالم العلوم: ج 11 ص 10.
    سلمان فارسى: بحار الانوار: ج 36 ص 361. تفسير فرات: ص 211.
    جابر بن عبداللَّه انصارى: دلائل الامامة: ص 52 . تفسير فرات‏كوفى: ص 216. علل الشرائع: ج 1 ص 183. بحار الانوار: ج 43 ص 5 .
    عايشه: المعجم الكبير: ج 22 ص 400 . الطرائف: ص 27. تاريخ بغداد: ج 5 ص 87 . تاريخ الخميس: ج 1 ص 277. ميزان الاعتدال: ج 1 ص 38، ج 2 ص 84 . مناقب ابن سليمان كوفى: ج 2 ص 206.
    عمر بن خطاب: ميزان الاعتدال: ج 1 ص 252، ج 2 ص 297. لسان الميزان: ج 4 ص 36. عيون الاخبار فى مناقب الاخيار: ص 45 .
4) بحار الانوار: ج 42 ص 18. بيت الاحزان محدث قمى: ص 7. عوالم العلوم: ج فاطمة الزهراء عليها السلام : ج 1 ص 37 - 36.
5) عوالم العلوم ج فاطمة الزهراءعليها السلام: ج 1 ص 37.
6) قلائد النحور: ج شعبان، ص 398.
7) بحار الانوار: ج 16 ص 80 - 78 .
8) در بعضى روايات حوا هم ذكر شده است.
9) بحار الانوار: ج 16 ص 80.