شب بیست و یکم دوم شبهاى قدر است و شب قدر همان شبى است كه در تمام سال شبى به خوبى و فضيلت آن نمى رسد و عمل در آن بهتر است از عمل در هزار ماه و در آن شب تقدير امور سال مى شود و ملائكه و روح كه اعظم ملائكه است در آن شب به اذن پروردگار به زمين نازل مى شوند و به خدمت امام زمان عليه السلام مشرّف مى شوند و آنچه براى هركس مقدّر شده است بر امام زمان عليه السلام عرض مى كنند.

  

در شب 21 رمضان، رويدادهاي مهمي در عالم خلقت به وقوع پيوست. از جمله آن ها است:
  • وفات حضرت موسي بن عمران(ع)
  • وفات وصي اش حضرت يوشع بن نون
  • به روايتي عروج حضرت عيسي(ع) به آسمان ها
  • معراج پيامبر اسلام (ص) به آسمان ها
  • شهادت وصي اش حضرت علي(ع). (1)
 
از امامين صادقين(ع) روايت شده است، كه وفات تمام اوصياي پيامبران الهي در اين شب به وقوع پيوست.
 
 
 
-------------------------------------------------
1- مسارالشيعه (شيخ مفيد)، ص 9

در سال 8 هجري فتح مكه واقع شد. در اين فتح بزرگ تعداد مسلمانان 12 هزار نفر، و شهدا 2 نفر بودند. علت شهادت آن دو اين بود كه همراه لشكر نبودند و از آخر مكه وارد شده بودند، و لذا مورد هجوم قرار گرفته شهيد شدند. (1)
در اين روز اميرالمؤمنين (ع) به امر مبارك خاتم الانبياء (ص)، براي شكستن بتهايي كه در كعبه بود، پاي مبارك خود را بر كتف شريف اشرف مخلوقات نهاد. (2)
مجلسي (رحمة الله عليه) از تاريخ طبري نقل مي فرمايد: هنگامي كه پيامبر (ص) نظر مباركش بر اين قرار گرفت كه به طرف مكه حركت كند، عمر را طلبيد و به او فرمود: به مكه برو و اشراف قريش را از حال ما باخبر كن. عمر گفت: من بر جانم از اشراف قريش مي ترسم. (3)
هنگامي كه مسلمانان وارد مكه شدند شعار مي دادند: «اليوم يوم الملحمة»: «امروز روز در هم كوبيدن است». پيامبر (ص) فرمودند: شعار را عوض كنيد و بگوييد: «اليوم يوم المرحمة»: «امروز روز رحمت است».
بعد فرمود: ابوسفيان و خانه اش در امانند، و هركس داخل خانه او رفت در امان است. همچنين فرمودند: همه در امانند جز يك نفر به نام «هبار بن اسود» و بعضي معاويه را هم ذكر كرده اند. (4) حضرت فرمود: «اگر هبار چسبيده به پرده كعبه هم بود او را بكشيد».
علت اين برخورد شديد با هبار آن بود كه در يكي از جنگهاي مسلمين با كفار قريش عده اي اسير از كفار گرفتند و داخل اسرا داماد بزرگ پيامبر (ص) شوهر زينب دخترشان بود. حضرت فرمودند: هركس فديه بفرستد اسير او را آزاد مي كنيم. بين آنچه از مكه به عنوان فديه فرستاده بودند گردنبند حضرت خديجه (س) به چشم مي خورد كه به دخترش زينب داده بود. هنگامي كه پيامبر (ص) آن گردنبند را ديدند به ياد جناب خديجه (س) افتادند و گريستند. آنگاه از مسلمين خواستند آن فديه را –كه يادگار خديجه (س)- است، به آن حضرت ببخشند، و آنان قبول كردند. سپس قرار شد اسرا را آزاد كنند، در مقابل اينكه هريك از زنان مسلمان كه در مكه اسلام را پذيرفته، اگر خواست بيايد آزاد باشد.
قرار بر اين شد كه اميرالمؤمنين (ع) بروند و هودج فواطم را بياورند. آن حضرت به تنهايي رفتند و زينب دختر پيامبر (ص) و ديگر هاشميات را آوردند، همين كه مقداري از مكه بيرون آمدند ابوسفيان لعنة الله عليه گفت: پسر عمويش محمد (ص) جوانهاي شما را گمراه كرد و مسلمان شدند. حال اين جوان –يعني علي (ع)- در روز روشن آمده و بستگانش را مي برد. جلو او را بگيريد.
آنها آمدند تا مانع آن حضرت شوند. اميرالمؤمنين (ع) دفاع فرمودند. بعضي زخمي و بعضي به درك واصل شدند، در اين اثنا هبار بن اسود به هودج هاشميات حمله كرد و نيزه اي حواله هودج زينب دختر پيامبر (ص) نمود.
اميرالمؤمنين (ع) حمله اي به هبار كردند و او را فراري دادند. زينب در اين حمله ترسيد و چون شش ماهه حامله بود، هنگامي كه وارد مدينه شدند بعد از زماني بچه سقط شده و از دنيا رحلت كرد.
پيامبر (ص) فرمود: «خون هبار بن اسود مهدور است»، و هركس هرجا اورا ديد بكشد.
ابن ابي الحديد به استادش ميگويد: پيامبر (ص) به خاطر ترساندن زينب و سقط جنين او، ريختن خون هبار را جايز دانست. اگر پيامبر (ص) زنده بود، آيا ريختن خون آن كس را كه فاطمه (س) را ترسانيد، جايز نمي دانست؟ (5)

 

-------------------------------------------------------------
1- مسارالشيعه: ص9.  العدد القوية: ص218.  مصباح كفعمي: ج2، ص599.  بحار الانوار: ج20، ص111-143. ج21، ص143. ج97، ص168.  سيره ابن هشام: ج4، ص80.  تقويم المحسنين: ص12.
2- توضيح المقاصد: ص23.  مصباح كفعمي: ج2، ص599.  بحار الانوار: ج97، ص384.  فيض العلام: ص42.
3- بحار الانوار: ج35، ص287.
4- احقاق الحق: ص265.  التعجب: ص106.  نهج الحق و كشف الصدق: ص310.
5- بيت الاحزان: ص153.  شرح ابن ابي الحديد: ج14، ص193.